سنگر گزارشگران آزادیخواه


به استقبال جنبشهای
خودجوش و دادخواهانه
از جنبش ضد تقلب, رستاخیر تغییر
تا جنبش من افغان نیستم در آمر یکا
طرح موضوع:
سخن گفتن از جنبش های خود جوش ودادخواهانۀ میدانی در داخل افغانستان و ماورای اقیانوس ها Over Seas بوسیله مردمان پناهندۀ افغانستانی که درهمین روزها با غرش میدانی در سرتاسر جهان به ویژه با قتل یک دختر خانم افسر آمریکایی در پایتخت آمریکا به راه افتاده ؛ نگاه, خاطرات واندیشه ما رابه ده ها سال پیش می کشاند که جنبش دادخواهانه وضد تجاوز روسیه بلشویک وحکومت دست نشاندۀ ببرک کارمل - نجیب در9 جوزای سال 1359 خورشیدی از آموزشگاه های دختران شهر کابل آغاز یافت و با همراهی استادان ودانشجویان دانشگاه کابل (به شمول بنده, استاد حبیب الرحمان هاله, استاد دکتر پاینده محمدسرهنگ, استاد عمر رسولی, استاد حمیدالله امین وچند استادی دیگر) داشت به یک انقلاب سرتاسری چهره عوض می کرد که برخورد حکومت ببرک کارمل- نجیب با دانشگاهیان و دختران دانش آموز که جز کتاب وقلم, سلاح دیگری در دست نداشتند, شلیک رگبار گلوله از هوا وزمین بود که منج ربه شهادت ناهید وچند دختر دانش آموز دیگر و جراحات صد ها دانشجو و دانش آموز وهمچنان گرفتاری , شکنجۀ وزندان برای صدهای دیگر شد.
هرگاهی از جنبش های خود جوش ودادخواهانه دیگر یادی داشته باشیم , حتمی باید از جنبش های ضدتقلب, جنبش روشنایی, جنبش رستاخیر تغییر ودیگر جنبش های خودجوش بگوییم که به دستور و توطئه حامدکرزی, اشرف غنی احمدزی, حنیف اتمر, معصوم استانکزی با همدستی طالبان, صدها جوان پارسی زبان افغانستان را به خاک وخون انداختند وشهید ساختند.
خوب, از جنبشهای خودجوش و دادخواهانه (Spontaneous and Justice- Seeking Movements) بیشتر بگوییم که بهعنوان پدیدههای اجتماعیِ برخاسته از نارضایتی همگانی، به شکل نوینی از کنشگرانه گروهی, بدون سازماندهی رسمی و با مشارکت تودهای شکل میگیرند. پس با اتکا به ادبیات علمی حوزه Social Movements Studies، ویژگیها، عوامل شکلگیری، نقش رسانهها، پیامدها و چالشهای این جنبشها را بررسی باید کرد و با مرور نمونههای بینالمللی (مانند Arab Spring، Black Lives Matter و Women Life Freedom Movement) و نیز جنبشهای عدالتخواهانه منطقهای، نشان میدهد که ترکیب «نارضایتی ساختاری»، «شبکههای ارتباطی افقی»، و «رهبری توزیعشده» مهمترین عناصر پیدایش این جنبشها هستند.
پیشگفتار (Introduction)
جنبشهای اجتماعی بخشی جداییناپذیر از تاریخ جوامع انسانیاند. در دهههای اخیر، ظهور جنبشهایی که بدون سازمان مرکزی و عمدتاً از طریق شبکههای اجتماعی هماهنگ میشوند، توجه پژوهشگران حوزه جامعهشناسی سیاسی و رسانه را بهشدت افزایش داده است.
این دسته جنبشها با مفاهیمی مانند:
Grassroots Mobilization
Leaderless Movements
Digital Activism
Collective Action
Contentious Politics
توصیف میشوند.
جنبشهای خودجوش و دادخواهانه، در بستر بیعدالتی اجتماعی، فساد سیستماتیک، تبعیض، سرکوب و نارضایتی اقتصادی–سیاسی رشد میکنند و به دلیل فقدان رهبری سلسلهمراتبی، اغلب انعطافپذیرتر و مشارکتیتراند, بمانند تبعیض وسرکوب پارسی زبانان در حدود 150 سال از امیر عبدالرحمن خان تا امان الله خان, نادرخان, داودخان, نورمحمدتره کی, حفیظ الله امین, دکتر نجیب, طالبان اول, حامدکرزی, اشرف غنی احمدزی و طالبان دوم که هنوز هم ادامه دارد.
چارچوب نظری (Theoretical Framework)
۱. نظریه بسیج منابع (Resource Mobilization Theory)
این نظریه تأکید میکند که جنبشها برای موفقیت نیازمند سازماندهی، مهارت و منابعاند. اما در جنبشهای خودجوش، این منابع از طریق شبکههای غیررسمی، جامعه مدنی و رسانههای اجتماعی تأمین میشود.
۲. نظریه کنش جمعی (Collective Action Theory)
به گفته Mancur Olson، افراد تنها زمانی در کنش جمعی شرکت میکنند که هزینه و فایده برای آنان معنا داشته باشد. در جنبشهای خودجوش، تسهیل ارتباطات دیجیتال هزینه مشارکت را کاهش میدهد.
۳. نظریه هویت جمعی (Collective Identity Theory)
هویت مشترک—مانند «عدالتخواهی»، «حقوق بشر»، «آزادی»—سوخت اصلی جنبش است. به مانند بی عدالتی وسرکوب زبان پارسی درافغانستان.
در فضای آنلاین، این هویت بهسرعت تولید و تکثیر میشود.
۴. نظریه سیاست منازعه (Contentious Politics – Tilly, Tarrow)
این نظریه جنبشها را در بستر تقابل با ساختار قدرت تحلیل میکند. جنبشهای دادخواهانه اغلب زمانی بروز میکنند که کانالهای رسمی دادخواهی مسدود شده باشند, بمانند حکومت قبیلوی پشتونی طالبان که ابتدایی ترین حقوق بشر همه را به ویژه حقوق کار و آموزش دختر خانم ها را سلب کرده است ودرقرن 21 در تمام جهان, یگانه حکومت قرون وسطایی است که نیم نفوس کشور را از نعمت کار و آموزش جبرا وکرها به زور تفنگ وبرچه محروم ساخته است.
ویژگیهای جنبشهای خودجوش و دادخواهانه
۱. بدون رهبری مرکزی (Leaderless Structure)
هماهنگی از طریق شبکههای اجتماعی (Twitter/X, Facebook, WhatsApp, Telegram) انجام میشود.
۲. بسیج تودهای (Mass Mobilization)
مشارکت سریع و گسترده اقشار مختلف.
۳. افقی بودن شبکهها (Horizontal Networks)
بر خلاف احزاب سیاسی، فرماندهی از بالا به پایین وجود ندارد.
۴. سرعت در شکلگیری (Rapid Emergence)
یک حادثه—مانند قتل، بیعدالتی یا فساد—میتواند جرقه جنبش شود. بمانند تیراندازی وقتل یک دخترخانم نظامی آمریکایی در واشنگتن دی سی آمریکا توسط یک افغان(پشتون) پناهنده در ماه نومبر 2025 فرنگی.
۵. مشارکت داوطلبانه (Voluntary Participation)
۶. تمرکز بر عدالتخواهی (Justice-Seeking Orientation)
مطالبه عدالت اجتماعی، عدالت کیفری، حقوق بشر، یا پایان تبعیض.
عوامل شکلگیری این جنبشها (Drivers of Emergence)
۱. بیعدالتی ساختاری (Structural Inequality)
تبعیض جنسیتی
تبعیض قومی
فقر و نابرابری اقتصادی
فساد سیستماتیک
۲. بحرانهای سیاسی (Political Crisis)
سقوط مشروعیت حکومت
سرکوب آزادی بیان
فقدان شفافیت
۳. نقش رسانهها و شبکههای اجتماعی (Digital Media Influence)
تحقیقات نشان میدهد که در جنبشهای خودجوش رسانههای اجتماعی نقش تحریککننده (Catalyst) دارند.
۴. سرخوردگی از نهادهای رسمی (Institutional Distrust)
نمونههای بینالمللی (Case Studies)
۱. Black Lives Matter (USA, 2013–Present)
جنبشی برخاسته از خشونت پلیسی علیه سیاهپوستان، با ساختار غیرمتمرکز و بسیج دیجیتال.
کلیدواژهها:
Police Brutality, Racial Justice, Decentralized Leadership, Hashtag Activism.
۲. Arab Spring (2010–2012)
اعتراضات خودجوش در تونس، مصر، لیبی، سوریه.
شبکههای اجتماعی نقشی اساسی در هماهنگی داشتند.
۳. Women, Life, Freedom Movement (Iran, 2022)
جنبشی خودجوش با مشارکت نسل جوان و زنان، شکلگرفته پس از مرگ مهسا امینی.
ساختار کاملاً شبکهای و بدون رهبری.
۴. MeToo Movement (Global)
جنبشی دیجیتالی برای افشاگری خشونت جنسی؛ نمونه بارز Online Grassroots Mobilization.
نقش شبکههای اجتماعی (The Role of Digital Platforms)
Amplification of voices (تقویت صداهای خاموش
Rapid dissemination of information (انتشار فوری اطلاعات
Hashtag activism مانند #BLM یا #MeToo
User-generated content که روایت رسمی حکومت را به چالش میکشد
Citizen journalism نقش کلیدی در مستندسازی نقض حقوق بشر دارد
چالشها و آسیبها (Challenges and Limitations)
۱. عدم انسجام سازمانی (Organizational Fragility)
نبود ساختار رسمی، تداوم جنبش را دشوار میکند.
۲. سرکوب دولتی (State Repression)
قطع اینترنت، بازداشت، خشونت، اتهامسازی.
۳. اطلاعات نادرست (Disinformation)
گسترش شایعه و عملیات روانی میتواند مسیر جنبش را منحرف کند.
۴. خستگی و فرسایش اجتماعی (Movement Fatigue)
فرایند (Conclusion)
جنبشهای خودجوش و دادخواهانه به بخش مهمی از سیاست معاصر تبدیل شدهاند. افزایش دسترسی به اینترنت، بیاعتمادی به نهادهای رسمی و رشد آگاهی عمومی، زمینه را برای شکلگیری چنین جنبشهایی فراهم کرده است.
این جنبشها با وجود چالشهای متعدد، توانستهاند گفتمان عدالتخواهی را در جهان تقویت کنند و شیوههای سنتی کنش سیاسی را دگرگون سازند.
فهرست منابع (References)
(تمامی منابع انگلیسی و از معتبرترین انتشارات علمی )
1. Tarrow, S. (2011). Power in Movement: Social Movements and Contentious Politics. Cambridge University Press.
2. Tilly, C., & Tarrow, S. (2015). Contentious Politics. Oxford University Press.
3. Castells, M. (2012). Networks of Outrage and Hope: Social Movements in the Internet Age. Polity Press.
4. Earl, J., & Kimport, K. (2011). Digitally Enabled Social Change: Activism in the Internet Age. MIT Press.
5. Bennett, W. L., & Segerberg, A. (2013). The Logic of Connective Action: Digital Media and the Personalization of Contentious Politics. Cambridge University Press.
6. Olson, M. (1965). The Logic of Collective Action. Harvard University Press.
7. Gerbaudo, P. (2012). Tweets and the Streets: Social Media and Contemporary Activism. Pluto Press.
8. Jackson, S. J., Bailey, M., & Foucault Welles, B. (2020). #HashtagActivism. MIT Press.
Fisher, D. R. (2020). American Resistance: From the Women’s March to the Blue Wave. Columbia University Press.
______________________________________________________________________________________________________